سرای من

الا یا ایها السافی ادر کاسا و ناولاها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

سرای من

الا یا ایها السافی ادر کاسا و ناولاها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

نویسنده: key board

 

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.

دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله  درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

 

                                                                                          نویسنده: keyboard

 

دادگاه خانواده

 

در دادگاه خانواده:

- حاج آقا(قاضی): خودتونو کامل معرفی کنید...

- شوهر: کاظم! برو بچز بهم میگن کاظم لب شتری! دیلپم ردی! ۲۳ ساله!

- زن : نازیلا! لیسانس هنرهای تجسمی از دانشکده سیکتیروارد فرانسه! ۲۰ ساله!

- حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شدید؟

- شوهر : عرضم به حضور اَن ورت حاجی! ایشون مارو پسند کردن! مام دیدیم بد گوشـــتیه گرفتیمش!!!

- زن: حاج آقا می بینین چه بی چشمو روئه! حاج آقا تازه سابقه دارم هست!

- شوهر: حاجی چرت میگه! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهیه کامل!

- حاج آقا : جرمت چی بود؟

- شوهر : حاجی جرم که نمی شه بهش گفت! داش کوچیکم حرف گوش نمیکرد ... مختوع النسلش کردم !

- زن : حاج آقا می بینین چقد بی احساسه !

- حاج آقا : خواهر من شما به چه دلیلی تقاضایه طلاق کردین ؟

- زن : حاج آقا ما الان درست ۳ ساله که ازدواج کردیم ولی این آقا اصلا عوض نشده !

- شوهر : دهه ! بابا بکش بیرون ! حاجی بده اصالتمو از دست ندادم ؟

- حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اینکه ایشون عوض نشده میخواین طلاق بگــــــــیرین؟

- زن : حاج آقا اولش فکر میکردم درست میشه ! گفتم آدمش میکنم ! مدرنش میکنم ! حـاج آقا این شوهر من نمیفهمه تمدن چیه ! نمیدونه مدرنیسم چیه!

- شوهر : بابا نموده مارو ! را به را گیر میده ! این کارو بکن ! این کارو نکن ! این لباسو بپـــوش !! اونو نپوش ! حاجی طاقت مام حدی داره !

- زن : حاج آقا به خدا منم تو فامیل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شیک ترین لباسارو بپـوشه!

- شوهر : حاجی میخوایم بریم خونه اون بابای قالپاقش !!! گیر میده میگه باید کروات بزنی ! به مولا آدم با کروات یبوست میگره ! نفسمون میات بالا ولی پایین رفتنش با شابدوالعظیـــمه ! حاجی ما از بچگی عادت داشتیم دو سه تا تکمه مون وا باشه !! بابا پشم سینه و این صـحبتا !

- حاج آقا : خواهر من حق با ایشونه !

- زن: حاج آقا بهش میگم تو خونه زیرشلواری نپوش ! یکی میاد زشته ! حد اقل شلوارک بپوش!

- شوهر : حاجی من اصن بدون زیرشلواری خوابم نمی بره ! بابا چاردیواری اختیاری ! راستش اینجا جاش نیست ولی بابای خدا بیامرزم میگفت :

- حاج آقا : خدا بیامرزتش !

- شوهر : خدا رفتگان شمارم بیامرزه ! میگفت : سعی کن تو زندگیت دو تا چیز و ترک نکــنی !! یکی سیغار ! یکی زیرشلواری ! حاجی جونم برات بگه که گیر داده خفن که سیغار نکش ! رفته برام پیپ خریته ! آخه خداییـــش این سوسول بازیا به ما میات ؟!!

- زن : حاج آقا شما نمیدونین من چقدر سعی کردم حرف زدن اینو درست کنم ! نشد که نشد !

- شوهر : حاجی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته ! فارسی را درست صوبت کنیم ! دیــــگه روم نمیشه جولو بچه محلا سرمو بلند کنم ! حاجی خسته مونده از سر کار میام خونه به جای چایی واسه من کافی شاپ میاره ! درســته آخه ؟! حاجی از وقتی گرفتمش ۳۰ کیلو کم کردم ! از بس که از این غذا تیتــیشـیا داده به خورده ما!!! لازانتـیا و بیف استراگانورف و اسپاقرتی و از این آت آشغالا. حاجی هرکی یه سلیقه ای داره ! خب منم عاشق آب سیرابی با کیک تیتاپم !!!

- زن : حاج آقا یه روز نمی شه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وثیقه آزادش کردیم ...

- شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! کسی نیگا چپ بهش بکنه ! خشتکشو پاپیون میکنـــــم !!!

-حاج آقا:خب شما که اینهمه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتین چرا با هــــــــم ازدواج کردین ؟

- زن : عاشقش بودم ! دیوونش بودم ! هنوزم هستم

به قول یکی از بچه ها که نمیخوام بگم بهانام بود یا نه:

شییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی گفتی ؟

 

 

وظایف شما در ایام عید نوروز

 

سلام به همه شما دوستای گلم

میدونم که همتون دیگه از شنیدن جمله سال نو مبارک حالتون به هم میخوره ولی سال نو مبارک

امیدوارم تو این سال همه شما به آرزوهاتون برسین گرچه من معتقدم که هیچ کس به آرزوش نمیرسه چون اگه اینطوری باشه که دیگه اسمشو نمیشه گذاشت آرزو درست میگم یا نه؟

خوب حالا چند تا پیام تبریک سال نو رو بخونین و بعدش براتون بگم که اگه رفتین مهمونی چی کار کنین منظورم همین دیدو بازدیدهای عید هست امیدوارم خوشتون بیاد

 

پیام تبریک یک ترک:

همسرم ( اسمتو نمی گم چون ممکنه نامحرم ببینه ) مبارک باشه ( علتشو نمی گم چون ممکنه نامحرم ببین ) باشد که همیشه کنارم باشی ( جاشو نمی گم چون ممکنه نامحرم ببینه ).

همسرت: گضنفر

 

پیام تبریک یک لر :

عزیزوم فاطومه جان ، تنها پیا ( مرد ) ی زندگانی من ، دونی ( می دونی ) که چم ( چقدر ) دوستت دارم هان ؟ نمدانی ( نمی دانی ) باشید ( باشه ) بهرحال مبارکه .

همسرت: جان ممد

 

پیام تبریک یک کرد :

همسرم کاک ( برادر ) جان سفیده ( سپیده ) ، یه دنیو ( یک دنیا ) رازقی با راز عشق برای تو . می بوسم دو چشمتو ، می پوسم ز دست تو . عیدت مبارک بمونه . کاش خوش باشی همیشه .

همسرت : یاشار

 

حالا بریم سراغ عید دیدنیهااااااااااااااااااااااااااااااااا به به

اینجانب مسعود این وظیفه خطیر را بر دوش خود میبینم که قبل از راهی شدن شما، در راستای اطلاع رسانی مطالبی را برای هرچه ماندنی تر شدن خاطره عید دیدنی و خاله بازی به عرضتان برسانم :

  

سعی کنید برای عید دیدنی هفته اول را مد نظر قرار دهید چرا که هنوز آجیل ها گلچین وته جعبه های شیرینی نمایان نشده!وقتی هم درهنگام مراجعت صاحبخانه خواست برای بازدید در هفته دوم با شما قرار بگذارد با ناراحتی و تعجب ساختگی و اظهارغصه و اندوه یاد آوری کنید که برایهفته دوم برنامه مسافرت دارید!

 

از آنجا که میدانم تمام شما انسانهایی بس خجول و کمرو هستید توصیه میکنم در نزدیکترین نقطه که فاصله ی کمی با تنقلات دارد سکنی گزینید!

 

به هنگام رد و بدل کردن عیدی ها اگر به این بهانه که شما دیگر بزرگ شده اید از عیدی دادن به شما خودداری نمودند ابدا به روی خود نیاورید !در عوض آنقدر به فرد عیدی دهنده زل بزنید ونگاهش کنید که عاقبت خود معذب شده و دست به جیب خواهد برد و احتمالا در حالی که لبخندی تصنعی بر لب دارد خواهد گفت :عیدی که کوچیک بزرگ نداره!!!

 

سعی کنید پوست میوه و بقایایی از آجیل را که دیگر قابل خوردن نیست را در پیش دستی بغل دستی خود ریخته وبا خیال راحت و وجدان آسوده به تناول خود ادامه دهید!(البته در اینکار سرعت عمل شما نقش بسزایی دارد!)

 

همیشه یک کیسه پلاستیک همراه خود داشته باشید تا در برابر چشمان بهت زده  و نگاه  ملتمسانه صاحبخانه مقداری هم آجیل و میوه و ...برای راه برگشت داشته باشید تا حوصله تان سر نرود ! 

 

پیشنهادی که در آخر دارم این است که ...اگر در جایی حضور دارید که شمار مهمانان از بیست نفر تجاوز میکند ...موقع خروج نگاهی به کفش ها بیندازید و هرکدام که بیشتر به دلتان نشست را به پا کرده و سریعا محل حادثه را ترک کنید!!!

 

البته راهکارهای بسیاری برای لذت بردن از عید دیدنی ها وجود دارد ... من تنها به روشن کردنجرقه هایی در ذهن شما اکتفا کردم ...فقط کمی خلاقیت لازم است تا ...!

و در ضمن نکته اصلی این است که اگر هنگام روبوسی کردن در جای شلوغی قرار داشتین مواظب قاطی شدن زن و مرد باشین و در عین حال میتوانید از این فرصت نیز به نحو احسن استفاده کنید ....!!!

  حالا دیگه میل خودتونه دیگه ببینم چی کار میکنین

 

 

فرق بین دخترها و پسرها (۳)

 

سلام بچه ها خوب هستین امیدوارم از مطالب قبلی خوشتون اومده باشه

حالا این بار دخترا برن حال کنن(این شکلک همون d: خودمونه ها تو چت) d:

 

دخترها

توی ماهیتابه روغن میریزن
اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

پسرها

توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
توی ماهیتابه روغن میریزن
توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
چند تا فحش میدن
دنبال کبریت میگردن
با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
دنبال نمکدون میگردن
نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
نمکدون رو پر از نمک میکنن
صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
سریع برمیگردن توی آشپزخونه
تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
ماهیتابه رو میندازن توی سینک
دنبال ظرفهای مسی میگردن
قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
چند تا فحش میدن و بلند میشن
نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن

 

 

میگم به نظر شما اول مرغ بوده تخم مرغ به وجود اومده یا اول تخم مرغ بوده که مرغ شده بعد تخم مرغ رو به وجود اورده؟

 

فرق پسرها و دخترها (۲)

 

یک دختر در حمام

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره

۳ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان

۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده٬ پرپشت کننده٬ براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده

۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره

۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره

۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه

۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده٬ احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته

۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده

۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش .

۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه

۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه

ساعت ۸ شب

یک پسر در حمام

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه

ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر

با کمی دخل و تصرف

 

 

فرق پسرها و دخترها

 

بله انشاالله و تعالی

سلام به تمام بر و بچ

میگم که شما اصلا نه یه وقت به خودتون زحمت بدین بیاین اینجا نظر بدین ها

من الآن که دقت کردم مبینم به ازا‌‌ هر ۳۰بیننده فقط یه نظر دارم

نخنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

 

پسرها


با ماشین میرن به بانک

پارک میکنن میرن دم دستگاه عابر بانک

کارت رو داخل دستگاه میذارن

کد رمز رو میزنن مبلغ درخاستی رو وارد میکن

پول و کارت رو میگیرن و میرن

دخترها


با ماشین میرن به بانک
در آینه آرایششون رو چک میکنن
 به خودشون عطر میزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن
در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
بلاخره ماشین رو پارک میکنن
توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
دنبال کارت عابربانکشون میگردن
کارت رو وارد دستگاه میکنن
توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن
کد رمز رو وارد میکنن
۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
کنسل میکنن
دوباره کد رمز رو میزنن
کنسل میکنن
دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو میزنن
دستگاه ارور (خطا) میده
مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
دستگاه ارور (خطا) میده
بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن
پول رو میگیرن
برمیگردن به ماشین
آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن
توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
استارت میزنن
پنجاه متر میرن جلو
ماشین رو نگه میدارن
دوباره برمیگردن جلوی بانک
از ماشین پیاده میشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم)
سوار ماشین میشن
کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
آرایششون رو توی آینه چک میکنن
احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
میندازن توی خیابون اشتباه
برمیگردن
میندازن توی خیابون درست
پنج کیلومتر میرن جلو
(ترمز دستی رو آزاد میکنن )میگم چرا انقدر یواش میره

 

راستی یه سئوال مدتهاست منو بخودش مشغول کرده ؛ آیا کسی میدونه اسم پدر پسر شجاع قبل از بدنیا اومدن پسر شجاع چی بود.

 

البته همتون اینطوری نیستین ها فقط بعضیا اینطوری هستن بعضی از پسرا هم یه جور دیگن که بعدا براتون میگم

ولی اکثر دخترها همینطورین

 

اینم یه جوک :

به ترکه میگن محبوب ترین تیم فوتبالت چیه . میگه قربون جدش برم آسید میلان

 

قربون همتون دوستای گلم شما هیچ کدومتون اینطوری نیستین کسی که میاد اینا رو میخونه و فرار میکنه اینطوریه

 

 

 

سلام به همگی این مطلبو تا آخر بخونین  عنوانشو آخر مینویسم بر اتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

پرسش اول-خانمی هشت فرزند دارد و اکنون نیز باردار است.سه فرزند وی ناشنوا، دو تن از آنان نابینا، و یکی از

آنها به عقب ماندگی ذهنی مبتلاست.این خانم به بیماری سیفیلیس نیز مبتلاست. به نظر شما این خانم بهتر است

فرزند نهم خود را حفظ کند یا خیر؟

پرسش دوم-اگر قرار باشد یکی از سه کاندیدای زیر رهبری جهان را به دست بگیرد، شما کدامیک را انتخاب میکنید؟

کاندید اول-سیاستمداری حقه باز و کلاهبردار که مشاورانش را عمومآ منجمین تشکیل میدهند. او به حد افراط سیگار

میکشد و روزانه هشت تا ده بطر مشروب میخورد.

کاندید دوم-دو بار از محل کار اخراج شده است، روزها تا ظهر میخوابد، در زمان دانشجویی مواد افیونی مصرف میکرده

و در حال حاضر از آغاز شب تا هنگام خواب مشروب میخورد.

کاندید سوم-دارای نشان قهرمانی در جنگ است ، هرگز گوشت نمیخورد(گیاه خوار است)، هرگز سیگار نمیکشد و

تنها در شرایط خاص کمی آبجو میخورد. خانواده دوست است و هرگز به همسرش دروغ نگفته است.

پرسش سوم- آیا میتوانید تصور کنید در موسسه ای کا رمیکنید که بیش از پانصد تن در آن فعالیت میکنند و اوضاع

کارکنان آن از زبان آمار بشرح زیر است:

- 29 تن دارای پرونده همسر آزاری در مراجع قضایی هستند.

- 14 تن از آنها سابقه دستگیری و مشارکت در جرایم مربوط به مواد مخدر دارند.

- 7 تن سابقه دستگیری به جرم تقلب و کلاهبرداری دارند.

- 19 تن سابقه صدور چک بی محل دارند.

- 117 تن از آنها بطور مستقیم یا غیر مستقیم و دست کم در دو تجارت ور شکست شده اند .

- 3 تن از آنها به کرات مرتکب حمله و درگیری شده اند.

- 71 تن به علت نپرداختند دیون خود در لیست سیاه دادن کارت های اعتباری قرار دارند.

- 8 تن از آنها به جرم دزدی از فروشگاه ها دستگیر شده اند.

- 21 تن به علت ارتکاب جرم های گوناگون ، در محاکم قضایی پرونده مفتوحه دارند.

-82 تن از آنها در یک سال گذشته به جرم رانندگی در حال مستی دستگیر شده اند.

به عقیده شما چنین سازمانی کجاست؟


پاسخ ها

پاسخ پرسش اول-در صورتی که پاسخ شما به سوال اول منفی باشد ، باید بگویم که شما با تولد بتهوون ،

موسیقی دان مشهور جهان مخالفت کرده اید.

پاسخ پرسش دوم-ما تنها نام این سه کاندید را ذکر میکنیم:

کاندید اول : فرانکلین روزولت

کاندید دوم : وینستون چرچیل

کاندید سوم : آدولف هیتلر

پاسخ پرسش سوم- این موسسه جایی نیست جز کنگره ایالات متحده آمریکا . جالب اینکه این افراد سالانه صدها

قانون و دستورالعمل برای مردم و دولت آمریکا وضع میکنند.

اما مهمترین پاسخ همان عنوان این مقاله بود که اول ننوشتم : ( در قضاوت عجله نکنیم)

به نقل از مجله یوگا پیام مهر (شماره پانزدهم بهار 83 ).

 

 

مست عشق

 

 

راهش ادامه خواهد داشت

آن گاه که به تنهایی خویش ایمان آوردم

طاقتم برید

خواستم بمیرم

خواستم تمامی شما را با خوشی ها و خود فریبی هایتان بگذارم

و بروم...

 

جاده بی انتها بود و من از پای افتاده ای نحیف...

 

اما

اما او آمد

دستم را گرفت

و به من آموخت

که تنهایی حقیقت است

که راه چیست

که آسمان شب را برای سفر انتخاب کنم

که دروغ چیست

و راست کجاست...

 

ایستادم

پریدم

به دوردست

دور از وادی ابلهانه فاحشگان و لذت پرستان

به جادو پریدم

به شب

به تعالی روح...

 

نشانم داد

بسیاری را که به بهای ناچیز

برای به دست آوردن ناچیزتر

بسیار از دست دادند

و آموختم که چنین نباشم!

 

چه بسیار که از او یاد گرفتم

اما هرگز از من چیزی نخواست

و یاد گرفتم که چنین باشم

اما نه با همه چون ابلهان

به آنان که پیمانه خویش را پاس می دارند...

 

 

 

خداحافظی

 

خیلی سخته ....خیلی سخته آدم از بهترین دوستاش دل بکنه...خیلی سخته آدم بخواد فراموش کنه اون شباییی که تا صبح با دوستاش درد و دل میکرد و میگفت... خیلی سخته آدم دیگه نخواد بیاد یه جایی که یه زمانی به خاطرش حتی دل بهترین دوستاشو میشکست... خیلی سخته که دیگه آدم نخواد شب تا صبح با حال...بشینه پای نت ( امین رضا هادی مالک بهنام شما میدونین من چی میگم)... خیلی سخته که آدم از اونایی که دوسش دارن و روش حساب میبرئن دل بکنه..

بچه ها امیدوارم هر جا که هستین سالم و سر حال و موفق باشین به امید روزی که هموتون به آرزوتون برسین گرچه میگن اگه آدم واقعا آرزو داشته باشه هیچ وقت بهش نمیرسه

من میرم اگه به اونی که میخوام برسم بازم میام بهتون سر میزنم

 

Bye yahoo . bye net . bye all . bye hame . bye ….

 

 

 

 

زکی پس کی مملکت رو بگردونه...

 

سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه یه مطلبی رو یه جایی خوندم گفتم بد نیست بگم ببینم نظر شما چیه

 

یه خبرنگار خارجی که اومده بود ایران از یه مسجد دیدن میکنه  و مردم رو میبینه که قابلمه به دست برای گرفتن غذا صف کشیدن . 

از یه نفر میپرسه : مگه اینجا مسجد نیست مگه مردم نباید اینجا نماز بخونن

طرف جواب میده : نه اگه نماز جماعت میخوای برو دانشگاه تهران

- ولی تکلیف تحصیلات چی میشه ؛ تحصیل کرده ها کجا میرن

- اگه منظورت روشنفکرا و استادهاست پس برو یه سری به زندان اوین بزن !!

- زندان!؟ پس خلافکارها رو چیکار میکنید

- زکی !!! پس کی مملکت رو بگردونه....

 

خوب دوستان میخواستم بگم که هر برنامه ای  میخوایین تو قسمت نظرات بگین من میزارم اینجا

قربون همتون